علی غفاری

  • ابوالقاسم لاهوتی - abolghasem lahooti

    ابوالقاسم لاهوتی

  • احمد شاملو - ahmad shamloo

    احمد شاملو

  • ایرج میرزا - iraj mirza

    ایرج میرزا

  • بزرگ علوی - bozorg alavi

    بزرگ علوی

  • پروین اعتصامی - parvin etesami

  • سیاوش کسرایی - siyavash kasraee

    سیاوش کسرایی

  • سیمین دانشور - simin daneshvar

    سیمین دانشور

  • غزاله علیزاده- ghazaleh alizadeh

    غزاله علیزاده

  • فخر اعظمی - fakhr azami

    فخر اعظمی

  • فرخ یزدی - farokhi yazdi

    فرخ یزدی

  • فرزانه میلانی -farzaneh milani

    فرزانه میلانی

  • فروغ فرخزاد - forogh farokhzad

    فروغ فرخزاد

  • آبتین بکتاش

     

    مهدی کاظمی (۲۵ آذر ۱۳۵۳ – ۱۸ دی ۱۴۰۰) معروف به بکتاش آبتین، شاعر، کارگردان فیلم و فعال سیاسی اهل ایران بود. او که در ابتدا با نام شناسنامه‌ای‌اش غزل‌هایی پیشرو می‌گفت، نام خود را به بکتاش آبتین تغییر داد و به شعر آزاد روی آورد. وی در ادامهٔ همین مسیر توانست با مجموعهٔ چهارم شعری خود، پتک، جایزهٔ شعر خبرنگاران را کسب کند. آبتین این مسیر را در دههٔ نود با چاپ مجموعهٔ در میمون خودم پدربزرگم ادامه داد؛ اما با بروز مشکلاتی همچون: دستگیری، زندان و بیماری نتوانست در زمان حیاتش مجموعهٔ دیگری را به چاپ برساند و پس از درگذشتش فقط مجموعهٔ تنهایی دسته‌جمعی از او در پاریس به چاپ رسید. او همچنین از اواسط دههٔ هشتاد، کار فیلم‌سازی مستند را به‌طور جدی آغاز کرد و تا هنگام مرگ، ۱۹ فیلم مستند ساخت که از مطرح‌ترین آن‌ها می‌توان به پارک مارک و مُری زن می‌خواد اشاره کرد. او با فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷ بر اساس زندگی لوریس چکناواریان توانست جایزهٔ بهترین فیلم بلند پُرتره از ششمین جشنواره سینما حقیقت را به‌دست‌آورد. آخرین ساختهٔ او، موریانه‌ای با دندان‌های شیری — که یک اثر سلف‌پرتره بود — موفق به کسب دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد. محمد رسول‌اف نیز فیلمی با نام جنایت عمدی براساس آخرین روزهای زندگی آبتین ساخت که پس از مرگ وی به نمایش درآمد.

  • ابراهیم یونسی

    ابراهیم یونسی

  • ابوالقاسم لاهوتی و سعید نفیسی

    ابوالقاسم لاهوتی و سعید نفیسی در مسکو

  • احمد شاملو

     

     

     

     

     

     

     

    حمد شاملو، ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در خیابان «صفی‌علی‌شاه» تهران زاده شد. پدر وی، «حیدر شاملو» فردی نظامی بود و آن‌چنان که در مجموعه «مدایح بی‌صله» از احمد شاملو آمده است، «نسب وی با یک حلقه به آوارگان کابل بازمی‌شود». مادرش «کوکب عراقی»، از اهالی قفقاز به‌شمار می‌رفت که پس از سرنگونی تزارها، همراه با خانواده به ایران کوچ کرده بود.

  • احمد محمود

     احمد محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز متولد شد. او بعد از طی کردن دوره‌ی متوسطه، تحصیلات خود را در دانشکده‌ی افسری ادامه داد. بعد از آن ،کم‌کم فعالیت‌های سیاسی خود را شروع کرد و به عضویت حزب توده درآمد و جزو افرادی بود که در جریان کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲، دستگیر شد و به زندان افتاد. به زندانیان، این اجازه داده‌ شد تا در ازای امضای توبه‌نامه، از زندان آزاد شوند. بسیاری از هم‌بندان اعطا به همین روش آزاد شدند؛ اما او این حکم را نپذیرفت. او ترجیح داد در حبس بماند؛ اما با حکومت وقت همکاری نکند. به طور کلی احمد محمود در دوره‌های مختلف، به سبب عقاید سیاسی‌ خود، مدت زیادی از روز‌های جوانی‌اش را در زندان و تبعید بوده‌ است.  احمد محمود داستان‌هایش را به شیوه‌ی رئال روایت می‌کند. در این داستان‌ها اتفاقات عجیب و غریب فرازمینی وجود ندارد. داستان این کتاب‌ها، داستان زندگی مردم عادی است و همین مسئله باعث می‌شود تا مخاطب بتواند با کتاب‌هایش ارتباط بگیرد و با داستان ها همراه شود. او به مسائل اجتماعی در آثارش توجه ویژه‌ای دارد. به همین سبب بسیاری از افراد، به او لقب پدر داستان نویسی اجتماعی داده‌اند. این نویسنده‌ی دغدغه‌مند، در داستان‌هایش بیشتر به سراغ معضلات طبقات فقیر می‌رود و رنج و سختی‌های زندگی آنان را به مخاطب نشان می‌دهد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، بسیاری از کتاب‌های احمد محمود یادگار روزهای تلخ زندان و تبعید هستند؛ بنابراین داستان‌ها از عقاید و نظریات خاص سیاسی نویسنده، خالی نیستند.  داستان‌های احمد اعطا در واقع داستان‌هایی با سبک بومی و محلی است و بیشتر آن‌ها در یکی از شهر‌های جنوبی ایران اتفاق می‌افتد. او در کتاب‌هایش از لهجه‌ی محلی استفاده می‌کند تا با مخاطب ارتباط موثرتری بگیرد. پدر و مادر او، اهل شهرستان دزفول بودند و او عاشقانه این شهر را دوست داشت. این نویسنده‌ی خوش ذوق در بسیاری از کتاب‌هایش به سراغ لهجه‌ی دزفولی رفته و داستان‌ها را با این شیوه روایت کرده‌ است. او برای نوشتن داستان‌ها، عموما از جملات کوتاه استفاده می‌کند و شاید بتوان گفت در استفاده از این شیوه، وام‌دار جلال آل‌احمد است. او خواننده را خیلی منتظر نمی‌گذارد و ریتم کلی کتاب‌هایش، تند است. به جرأت می‌توان گفت کتاب‌های او مخاطب را به هیچ وجه خسته نمی‌کنند.  اعطا، موقعیت و فضا را در داستان به خوبی می‌شناسد و تکنیک فضاسازی را خیلی خوب بلد است. او محیط داستان را با کوچک‌ترین جزئیات در ذهن خواننده می‌سازد و این نکته، یکی از عواملی است که باعث باورپذیری بیشتر داستان‌هایش می‌شود. او در شخصیت پردازی هم استاد است و شخصیت‌های دوست‌داشتنی زیادی تقدیم ادبیات داستانی ایران کرده‌است. دیالوگ‌ها در کتاب‌های این نویسنده نقش اساسی و کلیدی دارند و به پیشبرد داستان کمک زیادی می‌کنند. توصیفاتی دقیق و جذاب، در بیشتر آثار او، باعث شده تا خواندن داستان‌هایش برای خوانندگان، شیرینی خاصی داشته باشد. احمد محمود، قوانین و قواعد ایجاد تعلیق در داستان را ماهرانه به کار می‌گیرد و با ایجاد تعلیق‌های زیاد در طول داستان، خواننده را به دنبال خود می‌کشاند.  فعالیت‌های ادبی اعطا سابقه‌ای طولانی دارد. اولین اثر او، داستان کوتاهی است به نام صبح میشه، که در مجله امید ایران به چاپ رسید. کتاب مول اولین مجموعه داستان این نویسنده است که در سال ۱۳۳۶ به چاپ رسید و در واقع اولین قدم‌های جدی او، به سمت سبکی خاص از داستان نویسی به شمار می‌‌آید. آثار ادبی احمد محمود نسبت به سایر نویسندگان هم عصرش زیاد نیستند؛ اما همین کتاب‌ها و نوشته‌های به جا مانده، سهم عظیمی در رشد و پیشرفت ادبیات داستانی ایران داشته‌اند. آثار او به طور کلی به چهار دسته‌ اساسی تقسیم می‌شوند. مجموعه داستان‌، رمان‌‌، یک اثر ترجمه شده و آثار مختلف دیگر مانند فیلم‌نامه‌ و مصاحبه‌ با افراد مختلف، ثمره‌ی تمام تلاش‌های او در زمینه‌ی ادبیات بوده‌است. بسیاری از آثار این نویسنده به زبان‌های روسی، فرانسوی، انگلیسی و ارمنی ترجمه شده‌ و این نشان دهنده‌ی استقبال مخاطبان در سراسر دنیا از آثار وی است. همسایه‌ها، داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه و درخت انجیر معابد از جمله آثار مشهور او هستند.

     

     

  • ایرج جنتي عطایی

    ایرج جنتی عطایی ترانه سرا ، فیلم نامه و نمایش نویس و کارگردان تئاتر می باشند. وی در 19 دی ماه 1325 در مشهد از پدری تبریزی و مادری اهل عشق آباد ترکمنستان به دنیا آمد. مادرش بدنبال سختی های حکومت استالینی اتحادیه جماهیر شوروی مجبور به ترک وطن شد به مشهد مهاجرت کرد. پدرش در نیروی هوایی مشغول بود و به همین خاطر چند سالی را مجبور شد تا در دزفول به همراه خانواده زندگی کنند.خیلی زود و دوران کودکی به تهران مهاجرت کردند و عمده ی فعالیت های هنری ایرج از این دوره کلید خورد.  به دلیل علاقه ی پدرش به موسیقی ، ایرج از نوجوانی علاقه مند به موسیقی شده بود. پدرش سازهای تار ، فلوت ، گارمون را می نواخت و بصورت خصوصی در خلوت خود آواز می خواند.سالها به توصیه پدرش ویولن می نواخت اما نه بصورت حرفه ای . وی در نهایت تصمیم گرفت بجای نوازندگی به ترانه سرایی رو آورد. اما ایرج به گفته خودش قبل از آنکه ترانه سرا باشد کارگردان تئاتر بوده است. وی از 7 سالگی در حرفه ی تئاتر فعالیت کرده است و فارغ التحصیل رشته ی تئاتر از مدرسه ی هنرهای دراماتیک تهران می باشد. همچنین ایرج جنتی عطایی دانش آموخته ی جامعه شناسی هنر از کالج چلسی انگلستان می باشد.  ایرج ترانه سرایی را از اویل دهه ی چهل شروع کرد. همچون بسیاری از هنرمندان مطرح ، در آن زمان کار خود را بصورت آماتور از رادیو شروع کرد و اولین کار رسمی اش که از رادیو پخش شد ترانه ای برای ملودی از سلیمان اکبری سروده بود با عنوان شِکوه که روز جمعه از برنامه ی رادیو پخش شد.بعدها در گروه حرفه ای تر با یکی از بهترین آهنگسازان موسیقی پاپ ایران پرویز مقصدی آغاز کرد.      یکی از مشهورترین ترانه هایی که در این دوره سرود ترانه ی گل سرخ به خوانندگی ویگن بود. بعدها در کنار ترانه سرایانی همچون اردلان سرفراز ، شهیار قنبری ، منصور تهرانی و.. به استدیو طنین پیوست. و با آهنگسازان برجسته ی آن زمان همچون واروژان ، حسن شماعی زاده ، بابک بیات و خوانندگانی همچون داریوش ، ابی ، گوگوش و... کار کرد.  با شروع موج نوی ترانه سرایی در اوایل دهه ی پنجاه و تولد موسیقی پاپ در ایران ترانه سرایی جنتی عطایی به اوج خود رسیده بود وی با همراهی دوست دوران نوجوانی اش بابک بیات در سال 1352 ترانه ی جنگل را با اجرای داریوش اقبالی منتشر کرد. اما این ترانه به همراه ترانه های بن بست و خونه از دید سازمان امنیت کشور در آن زمان ساواک سیاسی ، بر خلاف ارزش های حکومتی و عبور از خط قرمزها محسوب شد به همین دلیل در سال 1353 به همراه داریوش دستگیر شدند. به همین دلیل او جایزه ی فروغ خود را که در سال 1351 به پاس ارزش های هنری و اجتماعی ترانه هایش دریافت کرده بود پس داد.    همانند بسیاری از هنرمندان ایرانی در زمان انقلاب در سال 57 به ترک میهن تن داد و به انگلستان مهاجرت کرد و همچنان پس از آن در تبعید نیز به ترانه سرایی پرداخت و ترانه های ماندگاری را از خود بجا گذاشت. در طول فعالیت های هنری خود پیش و پس از انقلاب بیش از 300 ترانه سروده است.  همچنین از ایرج جنتی عطایی چندین کتاب نیز منتشر شده است کتابهایی همچون :  سلام کن به عشق به انسان ، ترانه های سال های 2006 تا 2018 زمزمه های یک شب 30 ساله ، گزیده ای از ترانه ها از معروفترین نمایشنامه های نوشته توسط این هنرمند آثار زیر می باشند:  سوگنامه برای تو ـ ۱۳۵۷ (بازیگران: خسرو شکیبایی، اسماعیل بختیاری، مهدی محمدی‌پور، حسین عابد، جلال اسماعیل‌زاده) شکستن و رَستن - ۱۳۵۸ زخم‌های ما (انگلیسی) ـ ۱۹۸۳ فاخته دهان‌دوخته ـ ۱۹۸۶ پرومته در اوین ـ ۱۹۸۷ رستمی دیگر اسفندیاری دیگر ـ ۱۹۹۲ پروانه‌ای در مشت ـ ۱۹۹۵ رفت و برگشت ـ ۲۰۰۰ یک رؤیای خصوصی، (چاپ نشده) ۱۳۹۲ خورشید شب (انگلیسی) ـ گزیده آثار۱۹۸۹ برخی از مهمترین ترانه های ایرج جنتی عطایی :  غروب آشنا ، ویگن ، آهنگساز پرویز مقصدی گل سرخ ، ویگن ، آهنگساز پرویز مقصدی دختر رویایی ، عارف ، آهنگساز پرویز مقصدی قصه ی وفا ، گوگوش ، آهنگساز پرویز مقصدی بیقرار ، گوگوش ، آهنگساز پرویز مقصدی رقص برگ ها ، عارف ، آهنگساز واروژان باور کن ، گوگوش ، آهنگساز سلیمان اکبری حکایت ، گوکوش ، آهنگساز سورن بیگانه ، عارف ، آهنگساز پرویز مقصدی با نام تو ، عارف ، آهنگساز حسن لشکری مرد تنها ، عارف ، آهنگساز سورن پسرم ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات شهر غم ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات جنگل ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات علی کنکوری ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات شب شیشه ای ، گوکوش ، آهنگساز واروژان بن بست ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات همسفر ، گوگوش ، آهنگساز واروژان خاتون ، ابی ، آهنگساز بابک بیات سایه ، ابی ، آهنگساز بابک بیات کندو ، ابی ، آهنگساز بابک بیات قصه گل و تگرگ ، عارف ، آهنگساز سیاوش قمیشی گل بیتا ، داریوش ، آهنگساز صادق نوجوکی طلوع کن ، ابی ، آهنگساز اسفندیار منفردزاده آواز خاموش ، بیژن مرتضوی ، آهنگساز فرید زلاند قصه ی تو قصه ی من ، لیلا فروهر ، آهنگساز سیاوش قمیشی درخت ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی شب نیلوفری ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی تحمل کن ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی و...

  • بزرگ علوی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    بزرگ علوی (Bozorg Alavi)، نویسنده‌ی شهیر ایرانی و خالق اثر چشم‌ هایش ، به تاریخ ۱۳ بهمن ۱۲۸۲ در تهران دیده به جهان گشود . پدر و پدربزرگ او هر دو از اعضای مجلس شورای ملی بوده‌اند .  مادرش، از نوادگان آیت الله طباطبایی بود .

  • بهرام صادقی

    بهرام صادقی ملقب به صهبا مقداری و ب.موزول داستان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نویس ایرانی است.  او متولد دی ماه ۱۳۱۵ در نجف‌آباد استان اصفهان است. پدرش پارچه‌فروش و مادرش خانه‌دار بود. دوران ابتدایی را در دبستان دهقان نجف‌آباد گذراند و سپس به همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و در دبیرستان ادب اصفهان ادامه‌ی تحصیل داد. در آن‌ دوران بود که به تدریج برخی از اشعارش را در مجلات مختلف از جمله هفته‌نامه‌های امید ایران و روشن‌فکر به چاپ رسانید.      «دوران تحصیل در دبیرستان ادب اصفهان، بهرام با اسکندر چراغی، روزنامه‌فروش، به‌توافق می‌رسد که عصرها به‌جای او در دکه، روزنامه بفروشد و درعوض یکی از روزنامه‌ها را بخواند و باز سر جایش بگذارد یا شب با خود به خانه ببرد و صبح زود پس بیاورد. صادقی از این دکه به‌ اسم مرکز ثقل دوستانش یاد می‌کند. مقابل همین دکه بود که او به‌تدریج با سه هم‌مدرسه‌ای‌اش، منوچهر بدیعی، ایرج مصطفی‌پور و عباس رجایی دوست شد. اوایل هنوز غلام‌رضا لبخندی به جمعشان ملحق نشده بود و محمد حقوقی هم از قبل با صادقی دوست بود.» صادقی از کودکی تحت تأثیر شعرخوانی‌های مادرش بود و تحصیل در دبیرستان ادب اصفهان هم باعث شد، در مسیر ادبیات و نویسندگی قرار بگیرد. او در سال ۱۳۳۴ و با قبولی در رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران، به تهران رفت.  بهرام صادقی در اسفند 1355 زمانی که با ژیلا پیرمرادی، دانشجوی مدرسه‌ی عالی پرستاری اشرافیان، ازدواج کرد. از آن به بعد نام ژیلا به گلی تغییر کرد؛ این تغییر علاقه و خواسته‌ی بهرام بود. مانلی و نیلوفر ثمره‌ی این ازدواج هستند.  ژیلا شب مرگ بهرام را این‎گونه روایت می‌کند:      «بهرام حدود ساعت نه‌ونیم به منزل آمد. دخترها خواب بودند. برای صرف شام با بهرام به آشپزخانه‎ رفتیم. شام آن شب باقلاپلو با گوشت بود. حین صرف شام، بهرام درباره‎‌ی کرم بهداشتی بپانتن و قدرت پیش‌گیرندگی قرص‌های آن در ریزش موی سر حرف می‎زد. ناگهان کلامش قطع شد. دستی‎ که قاشق در آن بود، در فاصله میان زمین و دهان، در هوا خشک شد و خودش هم انگار به خواب رفت. چند لحظه‌ای هاج‌وواج نگاهش کردم و وقتی به او دست زدم مانند کودکی به زمین افتاد. جیغ کشیدم‎ و عمه‌جان را صدا کردم. با ماشین همسایه‌ی روبه‌رو بهرام را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان فهمیدیم‎ بهرام در منزل تمام کرده بود. لحظه‎ای که خبر مرگ بهرام را شنیدم به یاد لحظه‌های پایانی فیلم‌ها افتادم. دوست داشتم که زمان به‌پایان می‌رسید.» دنیای نویسندگی بهرام صادقی  توانایی او در آفرینش متون، فرصت همکاری با مجلات معروف آن زمان مثل سخن، فردوسی و صدف و هم‎چنین هم‌صحبتی با بزرگانی نظیر ابوالحسن نجفی را برایش به ارمغان آورد.      «بهرام صادقی طی ده سال داستان‌نویسی یکی از تاثیرگزارترین داستان‌نویس‌های ایرانی است. پس از جمالزاده و هدایت که پیشگامان داستان‌نویسی جدیدند صادقی را می‌توان نوآورترین نویسنده‌ای دانست که در عرصه‌ی داستان کوتاه ظهور کرده و با به کار گرفتن عناصر داستانی نو و نگاه خاص خود فضای تازه‌ای در داستان نویسی ایران به وجود آورده و آن را وارد مرحله‌ی جدیدی کرده است.      ظهور پاره‌ای از مشخصه‌های نامأنوس و نوظهور در داستان‌های صادقی او را در زمره‌ی نویسندگان مدرن ایرانی قرار می‌دهد. او درباره‌ی مسائلی که نسلی را طی سال‌های بعد از کودتای  28 مرداد 1332 برآشفته کرده بود، حرف‌های تازه‌ای داشت و در بیشتر آثارش واخوردگی، یأس و شکست این سال‌ها را به نمایش گذارده است.      داستان‌های وی با نمایاندن واقعیت‌های دردناک زندگی انسان شهری امروز، که مجموعه‌ای است از تضادهای جسمی و روحی از جمله بدیع‌ترین نمونه‌های داستان‌نویسی فارسی به شمار می‌آیند. به عقیده‌ی بسیاری آثار بهرام صادقی بخشی از زندگی‎نامه‌ی انسان معاصر در این سرزمین است؛ زیرا نوشته‌های او کارنامه‌ی دو دهه از تاریخ زندگی اجتماعی خود ماست.      از این رو آثار او اغلب تداعی کننده‌ی اضطراب و خفقان حاکم بر این سال‌ها بوده و همان‌گونه که گفته شد، مهم‌ترین مضمون داستان‌هایش جست‎وجو در عمیق‌ترین لایه‌های ذهنی بازماندگان نسل شکست است.»  تلاش بهرام صادقی برای ایجاد ساختارهای جدید در داستان‌نویسی نقطه تمایز او با نویسندگان هم‌عصرش است. او به دنبال سبکی است که بتواند مفاهیم جدید شکل‌گرفته در اجتماع را به کمک آن بازگو کند.  صادقی در زمانه‌ی پرالتهابی در ایران می‌زیسته است، سال‌هایی که وقایع سیاسی بسیاری را در تاریخ خود باقی گذاشته‌اند؛ همین موضوع در کنار موضوعاتی دیگر مثل اضطراب مدرنیته‌ی جهانی، تجربه‌ی سنت و مدرنیته‌ی ایرانی، آشنایی با فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم و آثار فرانتس کافکا در روایت داستان‌هایش هویداست.  «داستان‌های صادقی در آغاز فعالیت نویسندگی‌اش، قالبی اجتماعی نگار دارند ولی او بعدها در جستجوی کشف زبانی تازه این رئالیسم اجتماعی را وا می‌نهد و به فرم داستان تمایل بیش‎تری نشان می‌دهد. همین باعث می‌شود که داستان‌هایش از لحاظ تنوع و تازگی در شکل و شیوه‌های داستان‌گویی گاه حتی شکل مصاحبه، سخنرانی، نامه‌نگاری و تک‌گویی به خود بگیرند.  شخصیت‌های داستانی صادقی انسان‌های تنها، سرگردان، پوچ و فراموش‌شده‌ای هستند که گیرافتادگی، سرگردانی و زیستن در هزارتوی پیچیده، غیرقابل رهایی و پایان‌ناپذیر را تجربه می‌کنند. دکتر حاتم، آقای مستقیم و سوژه‌ی داستان کلاف سردرگم، لذت بردن، عاشق شدن و زندگی کردن را هیچ‎گاه تجربه نکرده‌اند. همه‌ی آن‌ها بعد ناشناخته‌ی وجود خویش و غربت چسبیده به زندگی و روحشان را در روزمرگی و میان‌مایگی‌ها می‌جویند، از شهری به شهری دیگر، از زنی به زنی دیگر، از روزنامه‌ای به روزنامه‌ای دیگر، از عکاس‌خانه‌ای به عکاس‌خانه‌ای دیگر.» رمان نو و بهرام صادقی  علت‌های شکل‌گیری رمان نو در اروپا جنگ‌های جهانی اول و دوم، گرایش به مصرف‌گرایی و ماشینیسم، صنعت‌زدگی و شکست بنیان‌های فکری و فلسفی است. در این جوامع به تدریج کالاها و اشیا بر انسان برتری یافتند و اهمیت مصرف و صنعت بیش‎تر از بشریت شد.      «در حالی که در آثار بهرام صادقی، رنگ باختن شخصیت در برابر ارزش‌بخشی مفرط به اشیا، فروپاشی ساختمان نظام‌مند داستان، فروکاستن بن‌مایه‌های تعهدگرایانه و دغدغه‌ی آفرینش شیوه‌های روایی نوین که بازگوکننده‌ی درون‌مایه‌هایی خاص باشد، دلایل و پیش‌زمینه‌های دیگری دارد.      بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که صرف وجود تناظر و هم‌پیوندی میان بن‌مایه‌ها و شیوه‌های روایی آثار نویسنده‌ای چون بهرام صادقی و جریانی نظیر رمان نو نمی‌تواند اثبات کننده‌ی تاثیرپذیری قطعی صادقی از این جریان باشد.»  در ادبیات داستانی معاصر ایران، بهرام صادقی به توصیف و بیان دقیق و ریزبینانه‌ی جزئیات شناخته می‌شود. او از این امکان برای نشان دادن روزگار سخت و پر از درد ایران استفاده کرده است. طنز سیاه در آثار بهرام صادقی  طنز سیاه یکی از انواع طنز است که در آن درد، ترس، بی‌هویتی، تنهایی و انزوای معاصر به تصویر کشیده می‌شود.  «جمال میرصادقی می‌گوید: خصوصیت مرضی و پوچی در ادبیات مدرن را طنز سیاه یا طنز تلخ می‌گویند. طنز سیاه به وضعیت و موقعیت‌های بیمارگونه و گروتسک و جهان موحش و هولناک می‌پردازد و اغلب با رنج و دلهره، مرض، جنگ و مرگ سر و کار دارد. هدف طنز سیاه تکان دادن یا برآشفتن خوانندگان یا تماشاگران است؛ به طوری که آن‎ها را وادار کند که به چهره‌ی رنج و مرگ و حوادث هولناک بخندند. گاهی از طنز سیاه با عنوان کمدی سیاه یا کمدی تلخ نام می‌برند.» در ادبیات داستانی معاصر ایران نویسندگانی چون صادق هدایت، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی از طنز سیاه در آثارشان استفاده کرده‌اند.  این نوع طنز در داستان محسوس نیست و ایجاد قهقهه و خنده‌ی زیاد نمی‌کند؛ بلکه در موقعیت و فضای کلی داستان وجود دارد و غم، اندوه و تباهی بر خنده و شادی غلبه دارد.      «طنز در آثار صادقی در حوزه‌ی ساختار و محتوا رخ می‌دهد. طنزپردازی در حوره‌ی ساختار، بیشتر در نثر داستان نمایان می‌شود. نثر صادقی نثری ساده و به دور از حشو و زوائد و آرایه‌های ادبی پرطمطراق است. حال و هوای نثر متناسب با هر داستان متفاوت است؛ گاهی روزنامه‌ای و گزارش‌وار است، گاهی نقلی و قصه‌وار و گاهی طنزآمیز و سخره‌آمیز؛ چنان که گفته‌اند صادقی براساس نیاز و درون‎مایه داستان گاه از زبان روزنامه‌ای استفاده می‌کند و گاه از بیان تشریحی، نقلی و افسانه‌ای کمک می‌گیرد؛ زمانی به داستان، بافتی رمانتیک می‌دهد و زمانی با جزنگاری به آن حس و حالی توصیفی می‌بخشد.»[7]  طنزسیاه یکی از مشخصات سبکی آثار بهرام صادقی است.

Template Design:Dima Group