ایرج جنتی عطایی ترانه سرا ، فیلم نامه و نمایش نویس و کارگردان تئاتر می باشند. وی در 19 دی ماه 1325 در مشهد از پدری تبریزی و مادری اهل عشق آباد ترکمنستان به دنیا آمد. مادرش بدنبال سختی های حکومت استالینی اتحادیه جماهیر شوروی مجبور به ترک وطن شد به مشهد مهاجرت کرد. پدرش در نیروی هوایی مشغول بود و به همین خاطر چند سالی را مجبور شد تا در دزفول به همراه خانواده زندگی کنند.خیلی زود و دوران کودکی به تهران مهاجرت کردند و عمده ی فعالیت های هنری ایرج از این دوره کلید خورد.  به دلیل علاقه ی پدرش به موسیقی ، ایرج از نوجوانی علاقه مند به موسیقی شده بود. پدرش سازهای تار ، فلوت ، گارمون را می نواخت و بصورت خصوصی در خلوت خود آواز می خواند.سالها به توصیه پدرش ویولن می نواخت اما نه بصورت حرفه ای . وی در نهایت تصمیم گرفت بجای نوازندگی به ترانه سرایی رو آورد. اما ایرج به گفته خودش قبل از آنکه ترانه سرا باشد کارگردان تئاتر بوده است. وی از 7 سالگی در حرفه ی تئاتر فعالیت کرده است و فارغ التحصیل رشته ی تئاتر از مدرسه ی هنرهای دراماتیک تهران می باشد. همچنین ایرج جنتی عطایی دانش آموخته ی جامعه شناسی هنر از کالج چلسی انگلستان می باشد.  ایرج ترانه سرایی را از اویل دهه ی چهل شروع کرد. همچون بسیاری از هنرمندان مطرح ، در آن زمان کار خود را بصورت آماتور از رادیو شروع کرد و اولین کار رسمی اش که از رادیو پخش شد ترانه ای برای ملودی از سلیمان اکبری سروده بود با عنوان شِکوه که روز جمعه از برنامه ی رادیو پخش شد.بعدها در گروه حرفه ای تر با یکی از بهترین آهنگسازان موسیقی پاپ ایران پرویز مقصدی آغاز کرد.      یکی از مشهورترین ترانه هایی که در این دوره سرود ترانه ی گل سرخ به خوانندگی ویگن بود. بعدها در کنار ترانه سرایانی همچون اردلان سرفراز ، شهیار قنبری ، منصور تهرانی و.. به استدیو طنین پیوست. و با آهنگسازان برجسته ی آن زمان همچون واروژان ، حسن شماعی زاده ، بابک بیات و خوانندگانی همچون داریوش ، ابی ، گوگوش و... کار کرد.  با شروع موج نوی ترانه سرایی در اوایل دهه ی پنجاه و تولد موسیقی پاپ در ایران ترانه سرایی جنتی عطایی به اوج خود رسیده بود وی با همراهی دوست دوران نوجوانی اش بابک بیات در سال 1352 ترانه ی جنگل را با اجرای داریوش اقبالی منتشر کرد. اما این ترانه به همراه ترانه های بن بست و خونه از دید سازمان امنیت کشور در آن زمان ساواک سیاسی ، بر خلاف ارزش های حکومتی و عبور از خط قرمزها محسوب شد به همین دلیل در سال 1353 به همراه داریوش دستگیر شدند. به همین دلیل او جایزه ی فروغ خود را که در سال 1351 به پاس ارزش های هنری و اجتماعی ترانه هایش دریافت کرده بود پس داد.    همانند بسیاری از هنرمندان ایرانی در زمان انقلاب در سال 57 به ترک میهن تن داد و به انگلستان مهاجرت کرد و همچنان پس از آن در تبعید نیز به ترانه سرایی پرداخت و ترانه های ماندگاری را از خود بجا گذاشت. در طول فعالیت های هنری خود پیش و پس از انقلاب بیش از 300 ترانه سروده است.  همچنین از ایرج جنتی عطایی چندین کتاب نیز منتشر شده است کتابهایی همچون :  سلام کن به عشق به انسان ، ترانه های سال های 2006 تا 2018 زمزمه های یک شب 30 ساله ، گزیده ای از ترانه ها از معروفترین نمایشنامه های نوشته توسط این هنرمند آثار زیر می باشند:  سوگنامه برای تو ـ ۱۳۵۷ (بازیگران: خسرو شکیبایی، اسماعیل بختیاری، مهدی محمدی‌پور، حسین عابد، جلال اسماعیل‌زاده) شکستن و رَستن - ۱۳۵۸ زخم‌های ما (انگلیسی) ـ ۱۹۸۳ فاخته دهان‌دوخته ـ ۱۹۸۶ پرومته در اوین ـ ۱۹۸۷ رستمی دیگر اسفندیاری دیگر ـ ۱۹۹۲ پروانه‌ای در مشت ـ ۱۹۹۵ رفت و برگشت ـ ۲۰۰۰ یک رؤیای خصوصی، (چاپ نشده) ۱۳۹۲ خورشید شب (انگلیسی) ـ گزیده آثار۱۹۸۹ برخی از مهمترین ترانه های ایرج جنتی عطایی :  غروب آشنا ، ویگن ، آهنگساز پرویز مقصدی گل سرخ ، ویگن ، آهنگساز پرویز مقصدی دختر رویایی ، عارف ، آهنگساز پرویز مقصدی قصه ی وفا ، گوگوش ، آهنگساز پرویز مقصدی بیقرار ، گوگوش ، آهنگساز پرویز مقصدی رقص برگ ها ، عارف ، آهنگساز واروژان باور کن ، گوگوش ، آهنگساز سلیمان اکبری حکایت ، گوکوش ، آهنگساز سورن بیگانه ، عارف ، آهنگساز پرویز مقصدی با نام تو ، عارف ، آهنگساز حسن لشکری مرد تنها ، عارف ، آهنگساز سورن پسرم ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات شهر غم ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات جنگل ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات علی کنکوری ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات شب شیشه ای ، گوکوش ، آهنگساز واروژان بن بست ، داریوش ، آهنگساز بابک بیات همسفر ، گوگوش ، آهنگساز واروژان خاتون ، ابی ، آهنگساز بابک بیات سایه ، ابی ، آهنگساز بابک بیات کندو ، ابی ، آهنگساز بابک بیات قصه گل و تگرگ ، عارف ، آهنگساز سیاوش قمیشی گل بیتا ، داریوش ، آهنگساز صادق نوجوکی طلوع کن ، ابی ، آهنگساز اسفندیار منفردزاده آواز خاموش ، بیژن مرتضوی ، آهنگساز فرید زلاند قصه ی تو قصه ی من ، لیلا فروهر ، آهنگساز سیاوش قمیشی درخت ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی شب نیلوفری ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی تحمل کن ، ابی ، آهنگساز سیاوش قمیشی و...

سرور کسمایی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به دو زبان فارسی و فرانسه در دبیرستان رازی تهران به پایان رساند و پس از انقلاب مجبور به ترک  کشور شد.
در پاریس، به تحصیل زبان و ادبیات روسی پرداخت و در سال ۱۹۸۷ برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر به مسکو رفت. در بازگشت، علاقه او به تئاتر باعث شد تا او در زمینه ترجمه شفاهی و کتبی تئاتر روسی تخصص پیدا کند. از سال ۱۹۹۰، همچنین مدتی به پژوهش در ادبیات شفاهی وضبط و گردآوری موسیقی‌های مردمی تاجیکستان و نیز موسیقی سنتی و محلی ایرانی پرداخت.
در سال ۲۰۰۰ میلادی، با برگزاری همایش « ادبیات معاصر ایران» در تئاتر ادئون پاریس، مجموعه‌ای از هفت قصه از هفت نویسنده ایرانی به نام «باغ های تنهایی» را در انتشارات  «هزار و یک شب» به زبان فرانسه منتشر ساخت.
در سال ۲۰۰۲، اولین رمانش « گورستان شیشه‌ای» به زبان فرانسه در انتشارات معتبر آکت سود به چاپ رسید. در همین سال کلکسیون «چشم اندازهای زبان فارسی» را در همان انتشارات پایه گذاری کرد. از جمله کتاب‌هایی که تا به امروز در این کلکسیون به ترجمه خود او به چاپ رسیده است می‌توان از «رفتن، ماندن، بازگشتن» شاهرخ مسکوب و «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد نام برد.
در سال ۲۰۰۶، دومین کتابش به نام «دره عقاب‌ها، سرگذشت یک فرار» به چاپ رسید که برنده جایزه آسیای «انجمن نویسندگان فرانسوی زبان» شد.

فریدون تنکابنی به سالِ ۱۳۱۶ در خانواده‌ای فرهنگی در تهران به دنیا آمد. پدرش دبیر و مدیر دبیرستان بود و مادرش آموزگار. خود او نیز پس از پایان تحصیل، دبیر زبان و ادبیات فارسی شد. در سال ۱۳۴۰ اولین داستان خود را به نام «مردی در قفس» منتشر کرد که لحنی رمانتیک دارد. او سپس با نشریات ادبی ایران به همکاری پرداخت و نوشته‌های او بیشتر به طنز گرایش پیدا کرد. تنکابنی در سال ۱۳۴۸ از اعضای «کانون نویسندگان ایران» بود و در برخی دوره‌های این تشکل مدافع آزادی نشر و بیان، در هیئت دبیران آن حضور داشت. او پس از انقلاب در «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» فعال بود که از نهادهای وابسته به حزب توده ایران به‌شمار می‌رفت. در سال ۱۳۶۲ در پی دستگیری اعضا و هواداران حزب، تنکابنی متواری شد و در اواخر همان سال ناگزیر از کشور گریخت. تنکابنی از راهی ناهموار و دشوار خود را به آلمان غربی رساند و تا آخر عمر خود در شهر کلن زندگی کرد. تنکابنی با طنز سیاسی خود به ویژه از اواخر دهه ۱۳۴۰ تا پایان ۱۳۵۰ خوانندگان بیشمار داشت. از میان هجده کتابی که او منتشر کرده، به ویژه کتاب‌های یادداشت‌های شهر شلوغ، ستاره‌های شب تیره و اندوه سترون بودن شهرت بیشتری دارند. او در خارج به فعالیت مطبوعاتی ادامه داد و نوشته‌های خود را در نشریات گوناگون یا به صورت کتاب منتشر کرد.

شیوه داستان نویسی تنکابنی بیشتر شبیه نوعی عکاسی هنرمندانه است. او با انتخاب و ضبط تصاویری از زندگی روزمره و بزرگ نمایی آنها، عمق مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مردم را می نمایاند و پرده از ابتذالی فراگیر بر می دارد. نثرش گزارشی، ساده و روان اما تند و نیشدار است و نمایانگر تعلق خاطر او به بیان هر چه صریح تر مضامین و نه عبارت پردازی و رعایت سبک خاص در نوشتار است. و برای همین می تواند در مورد بسیاری از مسائل اشارات آشکار و پنهان کند.  شوخی های کلامی یا حاشیه روی های او یکی از مهمترین ویژگی های کارهای او است.
تنکابنی گزارشگری موفق و در استفاده از واژ ه ها و بازی با آنها استاد است. و این استادی وی را در مقاله "زن در شاهنامه" به خوبی می توان دید. این مقاله، کنکاشی در توصیف طنز آمیز موقعیت زن از دیدگاه حکیم توس است؛ و در مطاوی آن محققینی را که بر هر اثری فراتر از وجود و ماهیت آن نگاه می کنند و در آن باب به قضاوت می نشینند، به سخره گرفته است.
او نویسنده ای اندیشمند اما حساس، عصبانی و معترض است و لطف و مزیت اصلی نوشته هایش جدال پیگیرانه او با ابتذال و انحطاط اجتماعی است. به همین دلیل، نقد زندگی بی آرمان و بدون هدف موضوع اصلی داستان ها و نوشته هایش را تشکیل می دهد. و این را به خوبی می توان "در تنهایی آقای تهرانی" یافت.
تنکابنی در کتاب های: مردی در قفس، اسیر خاک، پیاده شطرنج و ستاره های شب تیره (که بهترین اثرش می باشد)،  با نگاهی اجتماعی به زندگی و برای کشف تضادهای اجتماعی کوشیده. به زندگی تهیدستان و طبقه متوسط با دقت نگاه کرده و زندگی کسالت بار و کلیشه ای طبقه متوسط شهر نشینی را به طنز در آورده است. و به ویژه در کتاب آخری (ستاره های شب تیره) با کنار هم نهادن امور متضاد، زندگی بی آرمان معلمان و کارمندان را به سخره می گیرد.
تنکابنی در"پول تنها ارزش و معیار ارزش ها" و "سرزمین خوشبختی" به چیرگی فرهنگ مصرفی و آگهی های تجاری بر زندگی شهرنشینان پرداخته و با دقت و بیرحمانه های ویژه خود،  شادکامی های سطحی و مبتذل زندگی شهری را در کمدی- تراژدی هایش نمایش می دهد و به خواننده خود اجازه نمی دهد تا با خیال راحت و فارغ از یک آگاهی وسیع به این نوع زیستن دل خوش کند.
وی در داستان های  مجموعه ی "راه رفتن روی پل" علاوه بر بیان زندگی طبقه متوسط و بیان سبکی ها و سطحی بودن این نوع زیست، نوک حمله خود را متوجه زوال روحی روشنفکرانی می کند که آرمان های خود را در لابلای حرف های سنگین زمان و زندگی رها کرده  و تسلیم موج روزمره گی و ابتذال می شوند.

فهرست آثار
مردی که  مرد

از بلوار تا دربند ... و بالعکس

حادثه

آفرینش

عموجان

کتاب انسان

ستاره های شب تیره

سه نوع خوشبختی

چتر سبز نارون ها

از ده و ده دقیقه تا ده و نیم

جنگل ، پرنده، آواز...

میان دو سفر

محسن مخملباف (زادهٔ ۸ خرداد ۱۳۳۶ در تهران) نویسنده و کارگردان ایرانی است. او در سال ۱۳۸۴ از ایران رفت و اکنون در فرانسه زندگی می‌کند. وی در 16 سالگی به دلیل اقدام برای دزدیدن سلاح یک پلیس محکوم به زندان شد. 4 سالی که در زندان گذراند، برای او فرصت مطالعه آثار ادبی معروف جهان را فراهم آورد و به این ترتیب محسن مخملباف داستان‌نویسی را از نوجوانی آغاز کرد و کمی بعد از آزادی از زندان به حوزه هنری رفت و به فیلمسازی روی آورد. هر چند شهرت مخملباف به عنوان یک سینماگر می باشد، اما او پیش از هر چیز و شاید بیش از هر چیزی یک نویسنده است که نگاه موشکافانه ای به مسایل و مصایب اجتماعی پیرامون خود دارد. داستان های کوتاه او غالبا بر رنج انسان هایی متمرکز شده است که در موقعیت های غالبا دشواری گیر کرده اند .  داسنان کوتاه «جراحی روح» از تلخ ترین داستان هایی است که به موضوع و ماهیت شکنجه¬ی زندانیان سیاسی پرداخته است .

  از آثار مکتوب او می توان به موارد زیر اشاره کرد.  بازنویسی ذهن، ۱۳۹۵ فریاد مورچه‌ها، ۱۳۸۶ شاعر زباله‌ها، ۱۳۸۴ روزی که زن شدم، ۱۳۷۹ سفر قندهار، ۱۳۷۹ تخته سیاه، ۱۳۷۸ سکوت، ۱۳۷۷ قصه‌های کیش (اپیزود سوم: در)، ۱۳۷۷ مدرسه‌ای که باد برد، ۱۳۷۶ سیب، ۱۳۷۶ گبه، ۱۳۷۴ نون و گلدون، ۱۳۷۴ سلام سینما، ۱۳۷۳ مرد ناتمام، ۱۳۷۱ هنرپیشه، ۱۳۷۱

عالمتاج قائم‌مقامی متخلص به ژاله (اسفند ۱۲۶۲، فراهان – ۵ مهر ۱۳۲۶[۲]، تهران) شاعر ایرانی بود. وی مادر حسین پژمان بختیاری می‌باشد. ژاله در اسفندماه ۱۲۶۲ خورشیدی در فراهان زاده شد. مادرش مریم یا گوهر ملک دختر معین الملک بود و پدرش میرزا فتح‌الله، نبیرهٔ قائم مقام فراهانی. او در پنج سالگی خواندن فارسی و عربی را نزد یک شیخ آغاز کرد و تا پانزده سالگی دروس دیگر را آموخت. در پانزده سالگی همراه خانواده اش به تهران رفت و در سال ۱۳۱۷ ق. با دوست پدرش، علی‌مرادخان بختیاری (علی‌مراد خان میرپنج بختیاری، خواهرش همسر سردار اسعد بود ) که در خدمات لشکری و نظامی بود- و دخترانش از ژاله بزرگتر بودند - به ناچار ازدواج کرد و پسرش، حسین پژمان بختیاری را به دنیا آورد. ازدواج آن‌ها پس از دو یا سه سال به جدایی انجامید. پژمان ابتدا تحت سرپرستی پدرش بزرگ شد و با مرگ علی‌مرادخان سرپرستی او بر عهده علی‌قلی خان سردار اسعد و جعفرقلی خان سردار اسعد درآمد تا آن که در ۲۷ سالگی نزد مادرش رفت و تا پایان عمر ژاله با وی بود. ژاله ۲۳ ساله بود که نهضت مشروطه به وقوع پیوست، اما او بیشتر شاعری بود درون گرا، چنان که حتی به دلیل شرایط تاریکی که در آن می زیست و اشعار زنانه و سنت شکنی که سروده بود شاعری خود را از دیگران و حتی از فرزندش مخفی می‌کرد. به گفته پژمان، ژاله اواخر عمر را باخواندن کتاب‌های ادبی، تاریخ و نجوم سپری کرد و در ۵ مهر ۱۳۲۵ ساعت یک بعدازظهر در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در امامزاده حسن در جنوب غرب تهران به خاک سپرده شد. عالم تاج، قائم مقام فراهانی،متولد فراهان، از توابع اراک است ،که در عصر قاجاریه  در سال 1262 قبل از انقلاب مشروطیت پا به دیده هستی گذاشته، او از نبیره های جناب میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی،صدر اعظم با سیاست و کاردان، مشهور قاجاریه در عصر فتحعلی شاه ومحمد شاه قاجار  است، شخص جناب  قائم مقام فراهانی،که از نوابغ و نوادر ادبیات و سیاست  در عصر قاجاریه است ، از پیشگامان   سبک ادبیات  اثر گذار در عصر خویش محسوب می شود ،که تسلط کامل بر ادبیات پارسی ،عرب ، حکمت ،فلسفه و علم سیاست  داشته ، خالی از لطف نیست ، که  ابیاتی  از خود جناب قائم مقام فراهانی نقل شود تا سپس در خصوص نواده ایشان به بحث پرداخته شود، جناب قائم مقام فراهانی  می فرماید: روزگار است این که گه، عزت دهد،‌ گه خوار  دارد / چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها، بسیار دارد/ مهر اگر آرد، بسی بیجا و، بی‌هنگام آرد / قهر اگر آرد بسی نا ساز و، ناهنجار دارد این ودیعه ارثی  سرایش شعر ، به امانت در وجود  او  نیز نهاده شده بود .زندگی  شاعره ، عالم تاج  قائم مقام فراهانی  فراز و نشیب های  فراوان  گذرانده ، و اساسا یکی از مواردی  که شاعران به شیوه شعر گفتن روی می اوردند،  همین است، که رنج و درد های خود را با عنصر شعر تسکین و تسلی  آلام رنج ها  می دهند،  او نیز چنین تقدیر و سرنوشتی داشته، بهر حال در عصر قاجاریه و آن روز گار  نیمه از جامعه یعنی زنان و دختران  در انتخاب حتی گزینش همسر اختیارچندانی نداشتند و معمولا آنان در قرون گذشته همسر افرادی می شدند که از نظر تفاوت  سنی ، خلق وخوی ، روش منش  و فرهنگ خانواده با آنان سازگاری نداشتند و اساسا رنج جانکاه  همواره بر زندگی آنان سایه سیاه  افکنده بود،  عالم تاج از ذوق و قریحه شاعری توان بسیار بالایی داشته،و تنها دلگرمی او به زندگی  همین سرایش افکارش در قالب شعر به شیوه عروضی بوده،آن هم صرفا برای خودش بوده نه اینکه بخواهد برای جمعی بخواند و یا دیوان شعری مدون و مکتوب داشته باشد  . تخلص او  (ژاله ) است ، شیوه سرایش شعرش،از طرفی به سبک هندی یا همان سبک اصفهانی نزدیک است، در شرح بیان مضامین ،مفاهیم و ظرافت های شعری  و ژرف نگری خاصی وجود دارد ،و گاهی او در بیان مطالب و شرح رنج خویش ابایی ندارد،چون برای خودش شعر می گفته و به شیوه اشعار وحشی بافقی که از شاعران عصر صفویه است،بیشتر متاثر شده ، و الهام گرفته،  وحشی بافقی نیز در بیان رنج وآلام  خود بسیار  با دلی سوخته و صراحت ناگفته های خویش را مطرح نموده،  و عالم تاج به نظر می رسد، دیوان شعر اکثر شاعران را مطالعه نموده،  یکی دیگر از خصوصیات شعر ، او این است که چیزهای  بی جان همانند ایینه ، سماور ،شانه  همکلام  و مخاطب خود قرار داده است،و از طرف دیگر شیوه سرایش شعرش  نیز  به سبک  خراسانی نزدیک می شود، و با صلابت ، استواری و اختصاصات سبک خراسانی همراه است ، همانند اشعار  ناصر خسروقبادیانی شعر می گوید ،او مطالعات فراوانی داشته و از شیوه شعرش مشخص است ، و با توجه به اینکه اکثر بانوان ، در عصر قاجاریه  ، از نعمت سواد محروم بودند ، خود بیانگر این امر است، که حداقل در زندگی به او این فرصت داده شده بود، که از نعمت خواندن و نوشتن بهرمند باشد،او به زبان و ادبیات پارسی و زبان وادبیات عرب آشنایی و آگاهی دارد، و  از این طریق پیام خود را ناخواسته به نسلهای بعدی انتقال داده است،  یکی از مهارت های شیوه شعر او این است،که  بیان احساس و حالات روحی خویش را بخوبی  به مخاطب القاء نموده ، و همه ظرافت های شعری و ادبی را دقت  نموده ، و این مورد نیز نشان دهنده این امر است، که  او اساتید خوبی داشته ، که شعرش از نوعی پختگی و تکامل شیوه شعری بهره  فراوان داشته  است. بی گمان یکی از تلخی های ایام زندگی او ،  تلخی تاهل نا بسامان و زهر کشنده برایش بوده ، و تلخی بعدی در گذشت ناگوار  مادر و سپس پدرش ، در روح او بسیار اثر گذار و شکنده  بوده،  و همواره این رنج ،غم و اندوه را برای  به همراه بوده ، و تلخی بعدی متارکه ، و قطعا تلخ ترین و درد ناک  آنان  محروم شدن از دیدار تنها فرزندش  بوده ، که  سالیان  سال به امید دیدار فرزند برومندش در سالهای خاکستری عمرش به سیاهی گذشت و عملا این شاعره رنجور  و درد آشنا  روزگار ناگواری را تجربه نموده که  این حق او ،از این همه مصائب نیست  وجای تاسف است خودش در بیتی می گوید : رنجی که من از دوری فرزند کشم      یعقوب از آن حال خبر دارد و بس معماری و چیدمان کلمات و آهنگ واژگان همگی  در ابیات و اشعار عالم تاج و نگاهش به زمانه : از یاس و ناامیدی ، حرمان و ناکامی ، رنج و گداز، حسرت و سردی ، بی وفایی و بی اعتباری،  افسرده  وبی انگیزه ،  تاریکی و سیاهی ، اندوه و درد ،خسته و مایوس   بیشتر استنباط  و استناج می شود، و نشاط و شادابی در شیوه شعرش کمتر مشاهده می شود، البته  یک بارقه ، امید و انگیزه  به او شوق ماندن در سرای خاک را همواره نوید می داده ، امید به دیدار فزرندش است ، شاید سختی ترین آزمون و ابتلا  روزگار  برای افراد ، دوری از فرزند یا فرزندان  و یا فقدان آنان  باشد که در مورد عالم تاج چنین است ، که  فرزند او  در بزرگی از ادبیان عالم شعر و ادب به نام پژمان بختیاری  که  از شاعران  معاصر است، عالم تاج در غم  دوری از دیدار پژمان پژمرده شد ،اما  او به امید آینده صبوری نمود، پژمان بختیاری  بعدها خود در باب والدین خویش  در مقدمه کتاب اشعار مادرش  چنین می گوید: «مادرم در آغاز جوانی بود و پدرم در پایان جوانی،مادرم اهل شعر و بحث و کتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال ». معماری و چیدمان کلمات در ابیات و اشعار عالم تاج و نگاهش به زمانه : از یاس و ناامیدی ، حرمان و ناکامی ، رنج و گذاز، حسرت و سردی ، بی وفایی و بی اعتباری، افسرده وبی انگیزه ، تاریکی و سیاهی ، اندوه و درد بیشتر استنباط و اسنتاج می شود، و نشاط وشادابی در شیوه شعرش مشاهده نمی شود البته امید وانگیزه به او شوق ماندن در سرای خاک را همواره هدیه نموده است وآن امید به دیدار فرزندش است شاید سختی ترین آزمون و ابتلا روزگار دوری از فرزند یا فرزندان باشد که در مورد عالم تاج چنین است او در شعری  عملا ازدواج خویش را سر منشاء این روزگار پریشان احوال  می داند و مقصر را به نوعی نزدیکان خویش قلمداد نموده  و آنان را به نکوهش و انتقاد قرار داده تا جایی که با صراحت بیان می کند که سهم او از این زندگی بسیار ناچیز است و او به کمترین امکانات مادی و معیشتی قانع است اما به ازدواج تحمیلی  وناگوار چون شرنگ تلخ بر روح وجسم او اثر گذاشته  و فرسوده و به تباهی رساند.

Template Design:Dima Group