کیت شوپن(فدورا و چند داستان دیگر)- عنوان کتابی است به قلم علی غفاری که با مقدمه ای از زندگی و آثار کاترین اُفلاهرتی(کیت شوپن) از نویسندگان پیشروی جنبش آزادی خواهی زنان آغاز شده و سپس ترجمه تعدادی از داستان های کوتاه این نویسنده ی تاثیر گذار در ادبیات آمریکا آورده شده است.
امروز نمی توان ادبیات فمینستی و تاریخ آن را بدون نام کیت شوپن و توجه به نوشته هایش مورد بررسی قرار داد.
کاترین اُفلاهرتی(کیت شوپن) در سنت لوئیس، میسوری در سال 1850 از خانواده الیزا و توماس اوفلارتی به دنیا آمد. او سومین فرزند از پنج فرزند بود، اما خواهرانش در دوران نوزادی و برادرانش (از ازدواج اول پدرش) در اوایل بیست سالگی در حالی که در جنگ اسیر شده بود به علت بیماری فوت کردند. او تنها فرزندی بود که بیش از بیست و پنج سال عمر کرد .
او قوانین رسوم و هنجارهایی که غالبا مردانه بودند و زنان را در قالب های قوام یافته ای تحت سیطره و کنترل داشتند آگاه بود و از دغدغه ها، رویاها،عصیان و خطاهایشان آنها می نوشت و سخن می گفت. او به آنچه که امروزه برابری جنسیتی نامیده می شود در خصوصی ترین کنش های آدمها باور داشت در توصیههای روزانهاش درباره معاشقه می نوشت: «فقط مدام بپرسید «نظر شما چیست؟» جنگ داخلی بزرگ سبب شده بود شد تا او از یکی از دوستانی که در مدرسه پیدا کرده بود جدا شود. خانواده کیتی گارشه دوستش برده دار بودند و از جنوب حمایت می کردند. سنت لوئیس شهری طرفدار شمال بود و گارش ها مجبور به نقل مکان شدند. پس از جنگ، کیتی بازگشت و او و شوپن با هم دوست بودند تا اینکه کیتی به عنوان یک راهبه وارد آکادمی قلب مقدس یعنی همان مدرسه ای که درس خوانده بودند شد. هیچ مدرک دیگری مبنی بر اینکه شوپن دوستی زنانه نزدیک دیگری داشته است وجود ندارد. موضوعی که اتهام تمایلات هم جنسگرایانه در مورد او را کم رنگ می کند. اتفاقات ناخوشایندی همچون مرگ مادربزرگ همان سالی که کیتی گارشه تبعید شد. مرگ برادر ناتنی اش جورج در جنگ و اسارت و همچنین مرگ پدرش که همگی در ایام مقدس و یا نزدیک به آن رخ داده بود، با هم ترکیب شدند و شک و تردید شدیدی نسبت به مذهب در شوپن ایجاد کرد. او با مردی به نام اسکار از خانواده پنبهکار ثروتمندی در لوئیزیانا ازدواج کرد. که از لحاظ پیشینه مانند خودش کاتولیک فرانسوی بودند. او همسرش را می پرستید، استقلال و هوش او را تحسین می کرد و به همسرش آن آزادی معمول و ناگفته مردان دوران خودش را می داد. پس از ازدواج آنها در نیواورلئان زندگی کردند. پنج پسر و دو دختر داشتند که همه آنها قبل از بیست و هشت سالگی او به دنیا آمدند. اسکار مرد تاجری توانا نبود و آنها مجبور شدند به خانه قدیمی او در یک محله کوچک لوئیزیانا نقل مکان کنند. شوهرش در آنجا بر اثر تب باتلاق درگذشت و کیت اداره فروشگاه و مزرعه عمومی او را برای بیش از یک سال به عهده گرفت. دو سال بعد پس از به فروش رفتن آنجا او به سنت لوئیس بازگشت تا با مادرش زندگی کند. متأسفانه، مادرش الیزا سال بعد درگذشت و او را با فرزندانش تنها گذاشت. کیت برای حمایت از خود و خانواده جوانش شروع به نوشتن کرد. او بلافاصله موفق شد و داستان های کوتاهی درباره افرادی نوشت که در لوئیزیانا می شناخت. بیداری از داستان واقعی یک زن نیواورلئان الهام گرفته شده است که در محله فرانسوی بدنام بود. یکی از مشهورترین داستانهایش رمان "بیداری" است که در سال 1899 منتشر شد. داستان یک زن جوان که تلاش می کند تا خود و توانایی هنری اش را بشناسد" ( این کتاب در ایران با ترجمه توسط خانم ترانه دوستی توسط انتشارات بید گل به چاپ رسید) محتوا و پیام «بیداری» باعث سر و صدا شد و شوپن از ورود به باشگاه هنرهای زیبای سنت لوئیس بر اساس انتشار آن محروم شد. او از واکنش به این کتاب به شدت آسیب دیده بود و در پنج سال باقی مانده از زندگی خود فقط چند داستان کوتاه نوشت و فقط تعداد کمی از آنها منتشر شد. کیت شوپن به عنوان یک نویسنده، خیلی سریع و بدون تجدید نظر می نوشت. او در خانه خود در محاصره فرزندانش کار می کرد. اکنون برخی او را پیشرو نویسندگان فمینیست قرن بیستم با پیشینه جنوبی یا کاتولیک، مانند زلدا فیتزجرالد می دانند. از سال 1892 تا 1895، او داستانهای کوتاهی برای کودکان و بزرگسالان نوشت که در مجلاتی مانند ماهنامه آتلانتیک، ووگ، مجله قرن و همراه جوان منتشر شد. آثار اصلی او دو مجموعه داستان کوتاه بایو فولک (1894) و شبی در آکادی (1897) بود. داستانهای کوتاه مهم او شامل «بچه دزیره»، داستانی از بدبختی در لوئیزیانا (منتشر شده در سال 1893)، «داستان یک ساعت» (1894) و «طوفان» (1898) بود. «طوفان» دنبالهای بر «توپ کادین» است که در اولین مجموعه داستانهای کوتاه او،بایو فولک، ظاهر شد.[1] شوپن همچنین دو رمان نوشت: در گسل (1890) و بیداری (1899) که به ترتیب در نیواورلئان و جزیره گراند می گذرند. شخصیت های داستان های او معمولاً ساکنان لوئیزیانا هستند. بسیاری از آثار او در ناچیتوچ در شمال مرکزی لوئیزیانا می گذرد او نویسنده ای توانا بود که موجز و عمیق می نوشت و گاه زبانی کنایه آمیز و استعاری داشت؛ اما با این حال بهای سرپیچی از قوانین اجتماعی را پرداخت و به قول یکی از منتقدان ادبی یاد گرفت که جامعه او پرسشهایش را تحمل نمیکند. سکوت شکنجهآمیز او با فرارسیدن قرن جدید، خسرانی برای ادبیات آمریکایی بود. او در آغاز قرن بیستم زنده بود، اما جامعهای که در مواجهه با سپیدهدمی نامشخص میترسید، لال شده بود. کیت در جستجوی هنر بود. پذیرش - پذیرفته شدن. زمانی که در 22 آگوست 1904 بر اثر خونریزی مغزی درگذشت، این تلاش به طرز ناگهانی و غمباری پایان یافت .
Kate Chopin (Fedora and a Few Other Stories) - is the title of a book written by "Ali Ghaffari" that begins with an introduction to the life and works of Catherine O'Flaherty (Kate Chopin), one of the leading writers of the women's liberation movement, and then includes a translation of a number of short stories by this influential writer in American literature.